آبی پوست

خب! احتمالا که نه، دقیقن دخلمون میاد. نه! اومده.

<<ژاگِن>> این را با خنده گفت و به دالان سوم برای پرتابه ها پیچید؛ بر ارابه ای که مجهز به انتقال دهنده در مسیر های کوتاهِ شهری ست سوار بود. نشسته و آرام؛ اما غوغایی درونش موج می زد، به نشانه ی همان توفان که بیرون در راه بود.ادامه مطلبآبی پوستrarr;

داستان شاپ - کتاب سزرمین داستان نوشته ی فرشید خیرآبادی

مقاله های فرشید خیرآبادی

داستان هایکو برای مردگان نوشته ی فرشید خیرآبادی

داستان فقط دو ساعت نوشته ی فرشید خیرآبادی

داستان درون شب نوشته ی فرشید خیرآبادی

داستان آبی پوست نوشته ی فرشید خیرآبادی

داستان اول اکتبر نوشته ی فرشید خیرآبادی

ی ,آبی ,پوست ,غوغایی ,درونش ,موج ,آبی پوست ,درونش موج ,غوغایی درونش ,اما غوغایی ,موج می

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه معارف استان کردستان وبلـــــــــــاگ فاطمه و سارا ^__^ amuz داستانهای دنیای رایانه ای برنامه مطالعاتی حرف آخر دارالترجمه رسمي مطهري 186 سایت اینترنتی سرد فیل دانلود delijan کتابخانه عمومی شهید میر حسینی زابل